۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

شعر زیبای شمس لنگرودی برای ندا آقا سلطان

دخترم/
سنت شان بود/
زنده به گورت کنند/
تو کشته شدی/
ملتی زنده به گور می شود./
ببین که چه آرام سر بر بالش می گذارد/
او که پول مرگ تو را گرفته/
شام حلال می خورد./
تو فقط ایستاد ه بودی/
و خوشدلانه نگاه می کردی/
که به خانه ات بر گردی/
اما دیگر اتاق کوچک خود را نخواهی دید دخترم/
و خیل خیال های خوش آینده/
بر در و دیوارش پرپر می زنند./
تو مثل مرغ حلالی به دام افتادی/
مرغی حیران/
که مضطربانه چهره ی صیادش را جستجو می کند/
تو به دام افتادی/
همچون خوشه ی انگوری/
که لگدکوب شد/
و بدل به شراب حرام می شود./
کیانند اینان/
پنهان بر پنجره ها، بام ها/
کیانند اینان در تاریکی/
که با صدای پرنده ی خانگی/
پارس می کنند./
کشتندت دخترم/
کشتندت/
تا یک تن کم شود/
اما تو چگونه این همه تکثیر می شوی./
آه ندای عزیز من/
گل سرخی که بر گلوی تو روییده بود/
باز شد/
گسترده شد/
و نقشه ی ایران را در ترنم گلبرگ هایش فرو پوشانید/
و اینانی که ندا داده اند/
بلبلانند/
میلیون ها تن که گِرد گُلی نشسته/
و نام تو را می خوانند./
یعنی ممکن است صداشان را که برای تو آواز می خوانند نشنوی/
یعنی پنجره ات را بستند که صدای پیروزی خود را هم نشنوی/
ببین که چه آرام سر بر بالش می گذارد/
او که صید حلال می خورد/