۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

در پس ذهن رضا پهلوی چه میگذرد ( آیا او ولادمیر پوتین ایران میشود ؟ در برابر یک رییس جمهور تمامیت خواه چه کنیم )

طی دو ماه گذشته آنچنان پایه های رژیم آخوندی به لرزه درآمده که همگان معتقدند شمارش معکوس برای سقوط رژیم آغاز شده است از این رو ضمن لزوم ادامه مبارزات مردمی نیاز به بحث و بررسی درباره آینده سیاسی ایران دوچندان میشود تا اینکه مانند 30 سال پیش تلاشها و خون مردمان آزادیخواه با دزدیده شدن ثمره مبارزاتشان توسط یک آخوند هدر نرود و این دور باطل غم انگیز و 100 ساله مبارزات آزادیخواهانه به پایان برسد و دزیده شدن ثمره مبارزات ضد استبدادی در آینده نیز دور از ذهن نیست به دلیل اینکه در ایران نهاد های اجتماعی مانند احزاب ، سندیکاها ، انتخابات شهرداری ها ، فدرالیسم اقتصادی و سیاسی و بسیاری دیگر از ملزومات و پایه های یک جامعه دموکراتیک وجود ندارد.
در این میان بررسی شخصیتهای سیاسی که پتانسیل تبدیل شدن به یک دیکتاتور جدید را دارند امری واجب است و رضا پهلوی قطعاً شخصی است که سودای قدرت در او بخوبی مشاهد میشود البته این شخص قطعاً از پدر خود هوشیار است و به نظر من به هیچ وجه آنقدر خام نیست که بخواهد ادعای پادشاهی کند ولی قطعاً به شرکت در یک مبارزه دمکراتیک برای ریاست جمهوری ایران فکر میکند ( که البته حق قانونی ایشان است ) و با توجه به مختصات جامعه ایرانی که به دلیل استبداد و فقر خصوصاً در شهرهای کوچک و روستاها بسیار عوامانه فکر و عمل میکنند احتمال پیروزی بسیار بالایی نیز دارد زیرا جنایات حکومت آخوندی آنقدر زیاد بوده است که اولاً عوام بکلی جنایات رضا شاه و محمد رضا شاه را از یاد برده اند و ثانیاً اشتباهات اقتصادی آخوندها آنقدر برای ایران فاجعه بار بوده است که مانع تحلیل درست سیاستهای غلط اقتصادی محمد رضا شاه شده است .
با توجه به اینکه رضا پهلوی در جامعه امریکا بزرگ شده است از تمام مزایای اقتصاد آزاد با اطلاع است و قطعاً با آزادی بیان راحتتر از پدرش کنار خواهد آمد و با توجه به پتانسیلهای اقتصادی بسیار خارق العاده ایران ( نفت ، گاز ، توریسم ، حمل و نقل و ... ) هر رئیس جمهوری ( از جمله رضا پهلوی ) که بفکر پیشرفت و آبادانی کشور باشد می تواند در مدت زمان کوتاهی انقلابی در زندگی اقتصادی مردمش ایجاد کند و برای خود محبوبیتی دست نیافتی در توده مردم بوجود آورد دقیقاً همان کاری که ولادمیر پوتین در روسیه کرده است در روسیه کنونی دموکراسی فدای پیشرفت اقتصادی شده است و پوتین هر صدای مخالفی را در نطفه خفه میکند و روسها غافل از اینند که این پیشرفت دیری نخواهد پایید و فساد ناشی از استبداد بلای جان اقتصاد رقابتی خواهد شد زیرا تا یک اقتصاد کاملاً رقابتی نباشد به نهایت توان پیشرفت خود نخواهد رسید .
البته در ایران آزادی های اولیه اجتماعی ( آزادی حجاب ، موسیقی ، فیلم ، کاباره ها و .... ) نیز تا مدتی مردم را سرگرم خواهد کرد و این امر فرصت کافی برای رضا پهلوی ( یا هر اولین رئیس جمهوری بعد از دولت انتقالی ) به منظور تثبیت قدرت خود بوجود خواهد آورد و دقیقاً اینجا همان جایی است که باید برای دوباره از دست رفتن آزادی و قربانی شدن دموکراسی ترسید در افغانستان نیز اتفاق مشابهی در حال رخ دادن است و حامد کرزی به هیچ وجه خیال کنار رفتن از صندلی قدرت را ندارد .
در صورتی که در فردای رفتن آخوندها از ایران و پس از اتمام دوره انتقالی تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری رضا پهلوی ( یا هر فرد دیگری ) در یک انتخابات رئیس جمهور ایران شد و این اتفاق نامبارک افتاد ( هرچند رضا پهلوی اگر خوی دیکتاتوری نداشته باشد برای ریاست جمهوری ایران خوب است اما افراد بهتر از او هم هستند ) روشنفکران می بایست از همان روز اول در برابر کوچکترین تعدی به حریم آزادی واکنش شدید نشان دهند ( حتی در صورت مخالفت توده های مردم عامی طرفدار دولت ) و فعالان سیاسی برای تمرکز زدایی اقتصادی و سیاسی از مرکز تلاش کنند ( مانند تمام کشورهای پیشرفته دنیا ) ، برای برگذاری انتخابات شهرداریها پافشاری شود تا اینکه جامعه فرصت بوجود آوردن نهادهای نگهبان آزادی خود را مانند سندیکاهای قوی ، انتخابات مستقل و تضمین شده ، احزاب آزاد ، روزنامه های قوی ، رادیو و تلویزیونهای خصوصی و ... را داشته باشد خلاصه مطلب اینکه کار اصلی جامعه ایرانی پس از سرنگونی آخوندها شروع میشود و ایندفعه اگر شکست بخوریم معلوم نیست چند نسل باید بگذرد که این جامعه توان مبارزه مجدد و بیرون کردن دوباره استبدادیون را دوباره پیدا کند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر