۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

ستونهای ایران امروز ( قسمت دوم شاه اسماعیل صفوی )

در مقاله قبل به بررسی نقش فردوسی در حفظ زبان فارسی پرداختم و در این مقاله قصد دارم به نقش شاه اسماعیل صفوی در حفظ و یکپارچگی سرزمین ایران اشاره کنم .
در زمانی که شاه اسماعیل در ایران به قدرت رسید بیش از 8 قرن از حمله خانمانسوز اعراب به ایران گذشته بود و نه تنها اثری از حاکمیت ملی وجود نداشت بلکه طی این قرنها کشور واحدی بنام ایران وجود خارجی نداشت و مردم به کلی کشور ایران و اساطیر ایرانی را از یاد برده بودند که نشان آنرا می توان در ادبیات حافظ ، سعدی و مولوی دید که در مجموع آثار این سه تن ( شاید بیش از 100 هزار بیت شعر ) حتی 10 بار اسم ایران آورده نشده است و قهرمانان تمام حکایات و داستانهای سعدی و مولوی مربوط به مسائل قرآنی و دینی هستند ، خلاصه اینکه در آن هنگام نام ایران بیشتر یک موضوع اساطیری در ذهن مردم آنزمان که در کتابهایی مانند شاهنامه از آن نام برده شده است وجود داشت تا اینکه نام کشوری باشد که در آن زندگی میکنند . در این شرایط بود که شاه اسماعیل ایرانیان را زیر یک پرچم متحد کرد و در واقع ایران را به عنوان یک واحد سیاسی مستقل پس از اسلام بعد از حدود ۸۰۰ سال، تأسیس و تثبیت کرد و تقریباً به مرزهای زمان ساسانیان رساند ، اما شاه اسماعیل چگونه موفق به انجام اینکار شد ؟ و مهم تر اینکه اگر شاه اسماعیل وجود نمی داشت چه اتفاقاتی برای این سرزمین پیش می آمد ؟
شاه اسماعیل برای یکپارچه سازی ایران و حفظ کشور از تهاجم بیگانگان از دو حربه استفاده کرد نخست نام ایران و زنده کردن اساطیر ایرانی و بسط و گسترش شاهنامه خوانی و بازسازی حافظه تاریخی ملت در خصوص افتخارات گذشته ایرانیان و دوم استفاده از مذهب شیعه که البته دقیقاً مشخص نیست گسترش شیعه آیا از روی تعصب دینی بوده است یا یک حرکت سیاسی برای تقابل با امپراطوری عثمانی که مذهب سنی را ترویج میکرد و یکی از دلایل مقاومت ایرانیان در برابر عثمانی همین جنگ مذهبی بوده است ، البته شاه اسماعیل با زور شمشیر ایرانیان سنی مذهب را شیعه کرد و صد البته اینکار بسیار جنایتکارانه بوده و نمی بایست انجام میگرفت اما ترویج رسوم عزاداری عاشورا ، قمه زنی ، سینه زنی و زنجیر زنی که اینهم به تقلید از مراسم باستانی سوگ سیاوش بوده است یک حرکت سیاسی و بیشتر برای آماده کردن مردان برای جنگ و ریختن ترسشان از خونریزی بوده است تا در میادین جنگی در مقابل دشمن ترس بخود راه ندهند و باور کنید برای مقاومت در برابر ابرقدرتی مثل عثمانی آنزمان توسل به این کارها لازم بوده است زیرا ارتش عثمانی آنزمان خصوصاً سپاه موسوم به ینی چری که سربازان آن بیش از 15 سال برای شرکت در جنگها آموزش میدیدند آنقدر ورزیده و ترسناک بودند که در جنگ با اروپاییان بارها شده بود که ارتشهای اروپایی با دیدن این سربازان بدون جنگ تسلیم شده بودند و با وجود همین ارتش بود که عثمانی ها تا آستانه قلب اروپا ( وین ) پیشرفته بودند .
حال به این نکته بپردازیم که اگر شاه اسماعیل وجود نمی داشت چه اتفاقاتی برای این سرزمین بوجود می آمد ؟
همانگونه که اشاره کردم در ایران آن روزگاران در همسایگی یک ابر قدرت به نام عثمانی بود و فرض کنیم شاه اسماعیلی وجود نمی داشت آیا به نظر شما اتفاقات زمان حمله اعراب تکرار نمی شد و ایرانیان چند صد سال برده عثمانی ها نمی شدند ؟ آیا مانند زمان حمله مغولها به ایران نمیشد که طبق روایات معتبر در نیشابور هفتصد هزار ایرانی را گردن زدند و کل خاک ایران را ضمیمه متصرفات خود کردند ؟ یا مانند زمان حمله تیمور لنگ بازهم شکست نمی خوردیم ؟ به نظر من ایران که بعد از اسلام مرتب مورد حمله و هجوم بود اگر به عثمانی ها نیز بازی را میباخت دیگر به هیچ وجه توانایی بلند شدن و بازساری خود را نداشت .... همچنین حدود سه قرن بعد در زمان فتحعلیشاه قاجار نیز ایران یکبار دیگر طعم همسایگی با یک ابرقدرت دیگر به نام روسیه را چشیده است و ایران نه تنها نتوانست در برابر حمله روسها مقاومت کند بلکه حدود ششصد هزار کیلومتر مربع از خاک پاک خود را نیز از دست داد و اگر روسها اراده میکردند براحتی تا خلیج فارس را نیز میگرفتند اما از شانس خوب ما درگیر جنگ با اروپاییان ( فرانسه ی ناپلئون و بعدها انگلیس و آلمان ) شدند و فرصت تسخیر ایران را نداشتند و این از خوش شانسی ما بوده است .... در زمان جنگ جهانی دوم نیز ارتش ایران بیشتر از 2 ساعت نتوانست در برابر متفقین قاومت کند و تهران تسخیر شد .
تمامی مثالهای بالا را آوردم برای اینکه ارزش مقاومت شاه اسماعیل در برابر یک ابر قدرت بیشتر مشخص شود و تفکر بیشتر در خصوص عواقب تسخیر ایران بدست امپراطوری عثمانی را به خواننده واگذار میکنم.
خلاصه کلام اینکه اگر شاه اسماعیل وجود نداشت اولاً سرزمینی به نام ایران دوباره در تاریخ بوجود نمی آمد و دوماً همین ایران ضعیف و نزار کنونی ( و شاید زبان فارسی ) نیز وجود نمی داشت و امیدوارم در یک ایران دموراتیک و آزاد از این قهرمان ملی ( به نظر بنده ) تقدیر و تشکر شود و البته جنایات او نیز در جای خود نقد شود.

۳ نظر:

  1. خفه بابا با این وبلاگ
    شاه اسماعیل و دارو دسته ادم خوارش ایران رو واسه ایران نمی خواستن واسه دین می خواستن
    حالا این مسجد سلیمان چه بهشتی هست که هر جای وبلاگت نوشتی !!
    از شما ها بعید نیست اخه هر جا برین همین کارو می کنن
    msi رو میگم که معمولا پشت ماشین های مسجد سلیمانی ها نوشته شده !!!!hahahahahahaha

    پاسخحذف
  2. عزیزم مسجدسلیمان یه جایی هست بدتر از جهنم و مثل خیلی از جاهای دیگر ایران می تواند بهتر از بهشت هم باشد
    چه کنم که وطنمه و مظلوم واقع شده و به همین خاطر با تمام مشکلاتش روز به روز بیشتر دوسش دارم ودقیقاً همین حالتو نسبت به کل ایران دارم

    پاسخحذف
  3. Dooste aziz,
    Agar harfi baraye goftan mesle Bahmanyar dari bego , ba tohin kardan hich komaki na be khodet , na digaran va na mamlekatet Iran mikoni. Man ham motevalede jonobe share tehran hastam vali vajab be vajabe Iran ro mesle Bahmanyar doost daram farghi nemikoneh baram tehran , masjed solayman ya tabriz.

    پاسخحذف